بدبختی قلبها که در پی سوتفاهمی که سوداشان رنگ مبالغه بدان می دهد

سرنوشت خود را تباه می کند و می دانند و خود را از ان سرزنش می کنند

وهمواره باز سرزنش خواهند کرد امادر مورد انچه از هم جداشان می کند

هرگز تن به گذشت نمی دهند و این درست از ان رو که یکدیگر را بیش از ان دوست

دارند که بتوانند گذشتگی اخلاقی درباره ی هم بکنند چیزی که با بی اعتنایی در

حق بیگانگان بدان رضا می دهند

رومن رولان



جمعه 30 دی 1390برچسب:, |

فقط می ترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم

زیرادرطی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطه ی

هولناکی میان من و دیگران وجود داردو فهمیدم که تا ممکن است

بایدخاموش شد تاممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگه دارم و اگر حالا تصمیم گرفتم

که بنویسم فقط برای این است که خودم را به سایه ام معرفی بکنم

صادق هدایت



چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:, |

هر کسی در نهان پنج یا شش غول کوچک در خود پرورش می دهدو این چیزی نیست که مردم

بدان مباهات کنند بلکه خود را به ندیدن می زنند اما هیچ شتابی هم ندارندکه شر انها را از سر

خود وا کنند



سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, |


یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, |

دیروز صبح بعد از اینکه صبحونه اش رو خورد تندی پرید تو حال و در حالی که دهنش از ذوق بسته نمیشد با صدای بلند

میگفت پرجونم دندونم لق شده مرتب بهش دست میزد وتکونش میدادو ذوق میکرد منم خودم رو خیلی خوشحال

نشون میدادم در حالی که تو دلم یه دفعه ای خالی شده بود نمیدونم چرا

از بزرگ شدنش میترسم

امروزسر ناهار لقمه ای که خواست بخوره خورد به دندون لقش ودادش دراومد دیگه از خوشحالی دیروز هیچ خبری

نبود تا چند دقیقه گریه میکرد و از ترس نه حرف میزد ونه حتی اب دهنش رو قورت میداد

کلی براش حرف زدم وصغرا کبرا چیدم تا دهنش رو برام باز کرد بعد بهش گفتم مامانی این دیگه هیچ فایده ای برای تو

نداره الانم که فقط باعث ناراحتیته بذار درش بیارم

چشمای کشیده قشنگ پرازاشکش رو روهم گذاشت یعنی بهم اجازه دادکه راحتش کنم

منم بی توجه به تالاپ تولوپ دلم رفتم یه دستمال کاغذی برداشتم رودندونش گذاشتم وبعد..........

گفت پرجون اصلا درد نداشت وباز از ذوق نتونست دهن خوشگلش رو جمع کنه

یاد خودم افتادم که هر دندون لقی برام کلی درد با خودش میاورد  چرا



شنبه 24 دی 1390برچسب:, |

عشق

 
 

عشق به دیگری ضرورت نیست حادثه است

عشق به وطن ضرورت است نه حادثه

عشق به خدا ترکیبی ست از ضرورت وحادثه

نادر ابراهیمی



یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, |

گر خدا بودم خدایا زین خداوندی          کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود

من به این تخت مرصع پشت می کردم             بارگاهم خلوت خاموش دلها بود

گر خدا بودم خدایا لحظه ای از خویش                    میگسستم میگسستم دور می رفتم

روی ویران جاده های این جهان پیر                   بی ردا و بی عصای نور می رفتم

وحشت از من سایه در دلها نمی افکند         عاصیان را وعده دوزخ نمی دادم

یا ره باغ ارم کوتاه می کردم                یا در این دنیا بهشتی تازه می زادم



جمعه 9 دی 1390برچسب:, |


پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, |

سلام

 
 


سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, |